- افتخار کردن (مُ قَ فَ)
مباهات کردن. نازیدن. بالیدن. فخر کردن. رجوع به افتخار شود:
ترا ننگ باید همی داشتن
بخیره همی چون کنی افتخار.
ناصرخسرو
ترا ننگ باید همی داشتن
بخیره همی چون کنی افتخار.
ناصرخسرو
معنی افتخار کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- افتخار کردن
بالیدن
- افتخار کردن
أن نكون فخورين
- افتخار کردن
Pride, Boast, Brag
- افتخار کردن
se vanter, être fier
- افتخار کردن
menyombongkan diri, membanggakan, bangga
- افتخار کردن
хвастаться , гордиться
- افتخار کردن
prahlen, sich rühmen
- افتخار کردن
хвалитися , пишатися
- افتخار کردن
przechwalać się, chwalić się
- افتخار کردن
自夸 , 自豪
- افتخار کردن
gabar-se, se gabar, orgulhar-se
- افتخار کردن
vantarsi
- افتخار کردن
jactarse, presumir, enorgullecerse
- افتخار کردن
pochen, opscheppen, zich prijzen
- افتخار کردن
घमंड करना , गर्व करना
- افتخار کردن
คุยโว , อวด , ภาคภูมิใจ
- افتخار کردن
فخر کرنا , اکڑنا
- افتخار کردن
গর্বিত হওয়া , গর্বিত হওয়া
- افتخار کردن
kujivuna, kujivunia
- افتخار کردن
övünmek, gururlanmak
- افتخار کردن
自慢する , 誇りに思う
- افتخار کردن
להתפאר , להתגאות
- افتخار کردن
자랑하다
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انتخاب کردن، برگزیدن، برای مثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰)
محکم کردن سخت کردن موء کد گردانیدن، درست کردن، صحه نهادن، سخت گرفتن سخت بستن محکم بستن
انبار کردن کا (مخصوصا غله) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی، بنداری انبارداری
